فضایل حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام
۱- صاحب بن عباد در رساله خود گفته: ابو حماد رازی گوید: خدمت حضرت هادی علیه السّلام رسیدم و از آن جناب مسائلی پرسیدم، هنگامی که اراده کردم از محضر مقدّسش بیرون شوم فرمود: هرگاه مشکلاتی برایت پیش آمد کرد، آنها را از عبد العظیم حسنی بپرس، و سلام مرا هم به او برسان.
۲- شیخ صدوق در امالی صدوق ضمن حدیث «عرض دین» آورده: وقتی که حضرت عبد العظیم خدمت امام هادی علیه السّلام مشرّف شد و عقاید خود را اظهار نمود، امام فرمود: تو از دوستان حقیقی ما هستی.
۳- ابو نصر بخاری ضمن حالات فرزندان امام مجتبی علیه السّلام از ابوعلی محمّد بن همام از حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام روایت کرده که در نزد آن جناب از عبد العظیم حسنی صحبت به میان آمد، فرمود: اگر عبد العظیم نبود می گفتیم علی بن حسن بن زید بن حسن فرزندی از خود باقی نگذاشته.
۴- ابن قولویه در کامل الزّیارات(باب ۱۰۷ صفحه ۳۲۴) از علیّ ابن حسین ابن موسی بن بابویه و او از محمّد ابن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده یکی از اهالی ری گفت بر حضرت ابوالحسن العسکری امام هادی علیه السّلام وارد شدم آن جناب از من پرسید کجا بودی؟ عرض کردم به زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام رفته بودم آن حضرت فرمود بدان و آگاه باش اگر قبر عبدالعظیم حسنی علیه السّلام را که در نزد شماست زیارت کرده بودی مثل آنست که حضرت حسین ابن علی را در کربلا زیارت کرده باشی.
علت عظمت ، و شخصیت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)
از مطالعه مجموعه متون و آثارى که از حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) و درباره او در دست داریم ، مى توان علت هاى عظمت و فضیلت او را، این جهات دانست :
۱- ذریه اهل بیت پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم)
یک جهت مقام بلند، و عظمت درخشان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) را مى توان این معنى دانست که ، آن بزرگوار سلاله خاندان پیغمبر بوده ، و با چهار واسطه ، نسب او به سبط اکبر، امام حسن مجتبى (علیه السلام ) مى رسد.
۲- خلوص و صداقت
خلوص و صداقت در گفتار و عمل ، از ویژگی هاى مهمى هستند، که مى توانند، کلیه اعمال و رفتار هر کسى را رنگ و بو و خاصیت مثبتى ببخشند، و حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) با وجود اینکه داراى قدرت علمى و نفوذ زیادى بوده ، و در آن زمان بسیارى از سادات فرزند امام حسن در برابر حکام جور قیام کردند، عده اى هم در جنگ کشته شدند، تعداد زیادى هم به زندان افتادند، او حاضر نشد حریم اطاعت امامان معصوم عصر خود را نادیده بگیرد، و قیام و حرکت خودسرانه اى انجام دهد، که موجب ناخورسندى امامان را فراهم آورد و به همین دلیل مشى و شیوه صحیح زندگى او، مورد تائید و تثبیت آنان و از جمله امام هادى ، در موضوع عرضه دین ، و قبول آن از سوى آن بزرگوار، واقع شده است .
بنابراین کسى که عقیده و گفتار و عمل او مورد تائید امام معصوم باشد، به مقام بلندى از قله رفیع ایمان و دیندارى دست یافته است .
۳- روایت ، احادیث و اخبار
اضافه بر اینکه عمر پر برکت آن حضرت ، آنقدر پر بار بود که ، توانست زمان چهار امام معصوم را درک کند و این خود فضیلتى است ، وى اخبار زیادى ، از امام هشتم روایت کرده و نیز از صحابه و یاران امام جواد و امام هادى بوده ، و از این دو بزرگوار اخبار و احادیث فراوانى روایت نموده ، و با پخش و نشر فرهنگ ناب شیعه ، توانسته است رسالت ارشاد و تبلیغ اسلامى خود را، به نحو شایسته اى انجام دهد.
بارى ، بیان حدیث ، و انتقال اخبار و احادیث اهل بیت (علیه السلام )، براى روشنگرى و هدایت معنوى جامعه ، از طرفى یک رسالت اسلامى هر فرد مسلمانى است ، و از طرف دیگر معیار قدرت و عظمت و امتیاز کسى که بتواند چنین مسئولیتى را ادا نماید، مى باشد.
امام صادق (علیه السلام ) فرموده است : «اعرفوا منازل شیعتنا عندنا على حسب روایتهم و فهمهم عنا»
موقعیت و مقام شیعیان ما را از نظر ما، به اندازه اى که از ما حدیث نقل مى کنند، و معارف ما را درک مى نمایند بشناسید، و آن را ملاک شخصیت و عظمت آنان قرار دهید.
امام باقر (علیه السلام ) به فرزند خود امام صادق (علیه السلام ) سفارش مى کرد « یا بنى آعرف منازل شیعه على (علیه السلام ) على قدر روایتهم و معرفتهم »
فرزندم ! ملاک و معیار عظمت شیعیان على (علیه السلام ) را از این راه بدست آور، و ببین آنان چقدر روایت نقل مى کنند، و معرفت و شناخت آنان نسبت به مقام امام چگونه است ؟!
بنابراین ، با توجه به اینکه عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) براى کسب حدیث و درک حدیث و انتقال حدیث و پیام امامان معصوم ، تلاش کرده ، از این راه نیز، به مقام والا و بلندى دست یافته است .
۴- پناهگاه محرومان
در عین حالى که عبدالعظیم (علیه السلام ) خود از سوى حاکمان ظلم و جور، یک عنصر انقلابى و یک فرارى بود، و در “شهر رى ” به صورت متوارى و مخفیانه ، سکونت اختیار کرده ، و زندگى مى کرد، وقتى که شیعیان از وضع او با خبر شدند، رفت و آمد با آن حضرت را شروع کردند و با او آشنا شدند. و آن بزرگوار بدین وسیله توانست ، ملجاء و مرجع هدایت و احیانا کمک¬هاى مادى مناسبى براى شیعیان بى سرپرست ، و تحت فشار حکام جور و ظلم محسوب گردد، و چنین خدمات ارزشمندى را انجام داده است .
۵- وکالت و نمایندگى امام هادى (علیه السلام)
امام هادى (علیه السلام ) در باره مقام علمى آن حضرت ، به”حماد رازى”سفارش کرده : اذا اشکل علیک شى من امور دینک بناحیتک ، فسل عن عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام)
یعنى ، هرگاه در مسائل دینى خود، در آن ناحیه به مشکلى برخورد کردى ، حکم آن را از عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) سؤ ال کن . از این دستور نتیجه می گیریم ، حضرت عبدالعظیم در “ناحیه رى ” وکیل و نماینده امام هادى (علیه السلام ) بوده است ، و روى عنوان وکالت و نمایندگى آن امام بزرگوار، که خود منصب ممتاز و جداگانه ایست ، عبدالعظیم (علیه السلام ) توانسته است رهبر فکرى جامعه شیعه را در آن منطقه انجام دهد و خدمات و حمایت هاى فراوانى هم از محرومان و نیازمندان سادات به عمل آورده باشد، اگر چه این فرازهاى حساس این جهات از صفحه تاریخ محو گردیده است !
۶- مبارزه با ظلم و ستم
اگر چه حضرت عبدالعظیم ، مانند بسیارى از سادات حسنى (علیه السلام ) در مقابل حکام بنى¬امیه و بنى عباس ، قیام مسلحانه و درگیرى خشونت آمیزى نداشت ، اما در مقابل ، راه دیگرى را تشخیص داده ، و شیوه مبارزه منفى و یک شیوه مبارزه علمى و فرهنگى را انتخاب کرده بود، و به همین دلیل ملاحظه مى کنیم ، وى چنان مورد خشم و تهدید خود کامگان ستمکار قرار مى¬گیرد، که تاریخ درباره او مى نویسد: خاف من السلطان ، فطاف البلدان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) از ترس سلاطین شیطان صفت ظالم ، براى اینکه بدست آنان گرفتار نگردد، سر به بیابان و این شهر و آن شهر گذاشت ، تا بالاخره به”شهر رى” وارد شد، و در”محله ساربانان”در خانه یکى از شیعیان ساکن گردید، و روزها در زیرزمین خانه زندگى مى کرد و روزه مى گرفت ، و شبها هم به نماز و عبادت مى ایستاد و گاهى هم بطور ناشناس از خانه بیرون مى آمد و قبرى را که اکنون در مقابل بارگاه اوست (امام زاده حمزه ) زیارت مى کرد.
روى این حساب ، اگر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) مبارزه اى نداشت ، و با سلاح علم و دانش و روشنفکرى خود، موضوع امامان معصوم را تثبیت ، و حکام جور را طرد و افشا نمى کرده ، و جامعه را آگاه و آشنا، به مقام امامت و اطاعت و رسالت و ظلم ستیزى با غاصبان خلافت نمى نمود، چه دلیلى داشت ، از ترس آنان فرار کند، و خانه و زندگى خود را در مدینه ترک بگوید، و سر به بیابان و این شهر و آن شهر بگذارد؟!
آرى ، وقتى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) امام هادى (علیه السلام ) را، امام واجب الاطاعه مى داند، و اطاعت و ولایت او را به جان مى خرد، و از مدینه تا سامرا یعنى تبعید گاه امام دهم با ترس و لرز از بیم ماءموران جلاد متوکل عباسى طى طریق مى کند، طبیعى است ، عمال ستمکار عباسى که روابط افراد را با امام هادى (علیه السلام ) پیوسته زیر نظر دارند و آنرا گزارش مى کنند، عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) مورد خشم و هجوم ظالمین قرار مى گیرد!
به همین دلیل نوشته اند: وقتى وضع مذاکرات و ملاقات عبدالعظیم (علیه السلام ) با امام هادى (علیه السلام ) به گوش متوکل رسید، دستور دستگیرى و زندان آن بزرگوار را صادر نمود. و بدین جهت عبدالعظیم (علیه السلام ) براى اینکه گرفتار حبس و زندان نگردد، فرار از چنگال ظلم را برقرار ترجیح داد، و روانه ایران و شهر رى گردید.
۷- کرامت و حاجت دادن
وقتى انسان در اثر مصاحبت و همنیشنى با معصومین پاک ، و در شعاع نور علم و دانش ، ولایت و معنویت دریافت کرد، و نیز در سایه عبادت و مناجات ، داراى مقام نورانیت و تقرب گردید، و جان او نورانى و ملکوتى شد، هم خود بدین وسیله ها داراى مقام بلند و معنویت سرشار مى گردد، و هم با کسب اینگونه فیضها و نورانیها میتواند، براى دیگران نور آفرین و چشمه فیاض ، و وسیله تقرب ، و واسطه درک فیض و دریافت حاجت ، و رفع نقمت محسوب گردد. و حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) به چنین مرحله اى دست یافته بود، و اگر ما بارها دیده یا شنیده ایم ، از آستان مقدس او، دردمندانى دوا گرفته ، و حاجتمندانى به مطلوب خود رسیده و بیمارانى شفا گرفته اند و به حاجت خود رسیده اند، به همین خاطر بوده است ، همانطور که اینگونه کرامت و بزرگواریها، از تربت پاک او نیز پس از وفات ظاهر گشته و دلیل عظمت و مقام آن بزرگوار هم شمرده است .
۸- حدیث عرضه دین
از مراحل حساس و درخشان زندگى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) که خود دلیل دیگرى بر فضیلت مقام اوست ، اظهار عقاعد دینى او، به محضر امام زمان خود، امام هادى (علیه السلام ) است .
حساسیت و آموزندگى این مرحله هم ، بدین خاطر است که ، چنین اقدامى از یک طرف صفا و صداقت او را ابزار مى دارد که ، به چنین علمى دست زده ، و از طرف دیگر این کار نشانه دیندارى واقعى و احساس مسئولیتى است که وى در سایه علم و دانش خود، به اهمیت آن پى برده است ، و از سوى سوم شیوه اقرار و اعتراف وى به یک سلسله عقائد حتمى دین ، براى همه ما مى تواند به عنوان یک درس آموزنده ، و سرمشق سازنده اى مورد متابعت و پیگیرى قرار گیرد.
بدین لحاظ، ترجمه مطالب عرضه دین ، و اقرار عقائد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) را نزد امام هادى (علیه السلام ) از زبان خود آن بزرگوار، مورد مطالعه دقیق قرار مى دهیم :
حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) مى گوید: به حضور مولاى خود، على بن محمد هادى (علیه السلام ) وارد شدم ، همین که چشم آن بزرگوار به من افتاد، فرمود: اى ابوالقاسم مرحبا، خوش آمدى ، واقعا تو از دوستان ما هستى . سپس عرض کردم : اى پسر پیامبر، خیلى علاقه دارم ، عقائد دینى خود را خدمت شما بیان کنم ، تا چنانچه عقائد و افکار من مورد پسند و قبول شما باشد، بر آن استوار و باقى بمانم ، و بتوانم بدین وسیله به ملاقات خدا برسم .
امام ، از این پیشنهاد استقبال کرد و فرمود: آراء و عقائد خود را بیان کن .
عرض کردم : من عقیده دارم خدا یکى است ، و مانند او چیزى وجود ندارد، او از حد ابطال و نقصان و تشبیه است ، خداوند متعال ، جسم ، صورت ، عرض ، و جوهر نیست ، بلکه خداوند جسمها را جسمیت بخشید و صورتها را تصویر کرده ، و عرضها، و جوهرها را آفریده است ، و او پروردگار همه چیز و مالک و پدید آورنده همه موجودات است .
همچنین من عقیده دارم ، محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) بنده و فرستاده خدا بوده ، و آخرین پیامبران است ، و پس از آن حضرت تا روز قیامت ، پیامبر دیگرى نخواهد آمد، و شریعت و دین وى هم آخرین شریعت است ، و بعد از آن ، دیگر هیچ شریعت و مذهبى بوجود نخواهد آمد.
در باره امامت هم ، من عقیده دارم ، پس از پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم )، امام و خلیفه و ولى امر، امیرالمؤ منین (علیه السلام ) على بن ابیطالب است ، و پس از آن بزرگوار، حسن (علیه السلام ) و سپس حسین (علیه السلام ) بعد على بن حسین (علیه السلام ) آنگاه محمد بن على ، سپس جعفر بن محمد (علیه السلام ) بعد موسى بن جعفر، آنگاه على بن موسى (علیه السلام ) بعد از وى محمد بن على (علیه السلام ) و پس از وى ، تو، اى مولاى من ، پیشوا و مقتداى واجب الاطاعه خواهى بود.وقتى صحبت من به اینجا رسید، حضرت هادى (علیه السلام ) اضافه کرد: بعد از من هم فرزندم حسن (علیه السلام ) امام است ، اما مردم درباره امام بعد از او چه خواهند کرد؟ عرض کردم ، مگر جریان امام بعد از فرزند تو چگونه خواهد بود؟ فرمود: امامت امام پس از فرزندم حسن بگونه ایست که ، از نظرها غایب مى گردد، و شخصا دیده نمى شود، و نام وى نباید بزبانها جارى گردد، تا اینکه از پشت پرده غیب بیرون بیاید و قیام کند، و زمین را از قسط و عدل لبریز نماید، همانطور که زمین از ظلم و ستم انباشته شده است .عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) مى گوید، عرض کردم : اى مولاى من : من به این امام غایب هم ، اقرار کردم و عقیده مند شدم ، و اعتراف مى کنم ، دوستان آن امامان دوستان خدا، و دشمنان آنان دشمنان خدا مى باشند، اطاعت آنان اطاعت خدا است ، و عصیان و نافرمانى در برابر آن بزرگواران ، گناه و سرکشى در مقابل خداوند خواهد بود.آرى ، اى مولاى من ، مطالب دیگرى که بدان اقرار و اعتقاد دارم ، این است که ، معراج رفتن پیامبر حقیقت دارد، سؤ ال و جواب قبر حق است ، بهشت و جهنم و صراط و میزان وجود دارد، روز قیامت و معاد فرا مى رسد، و در آن هیچگونه شک و تردیدى نیست ، و خداوند هم مردگان را زنده خواهد نمود. همچنین عقیده دارم ، پس از عقیده به ولایت و امامت ، احکام واجب الهى ، نماز، زکات ، روزه ، حج ، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر مى باشد.
وقت صحبت من بدین جا رسید، امام هادى (علیه السلام ) فرمود:یا اباالقاسم ، هذا والله دین الله الذى ارتضاه لعباده اثبت علیه ، ثبتک الله بالقول الثابت فى الحیوه الدنیا والاخره…
یعنى ، اى ابوالقاسم ، به خدا سوگند، اعتقاداتى که عرضه داشتى ، مبانى واقعى دین الهى است که ، خداوند براى بندگان خود برگزیده و از آن خشنود مى شود. بنابراین ، بر این عقائد استوار و ثابت قدم باش ، زیرا خداوند در این راه ترا در زندگى دنیا و آخرت ، پایدار و جاویدان مى گرداند.
بارى ، اگر فراموش نکرده باشید، مسئله عرض دین به امام معصوم ، و به نظر تربیت شدگان مکتب وحى رساندن را از بلندترین فراز زندگى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) دانستیم ، اکنون نتائجى را که از این عمل آموزنده باید بدست آورد، و آنرا در فرهنگ زندگى خود، به عنوان الگو و سرمشق قرار داد، بدین شرح است :
الف) در شرائطى که حکام جور هر کدام به نوبه خود داعیه رهبرى اسلامى داشتند، و امامان معصوم را از حق مسلم خود محروم کرده بودند، حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) با این اقدام خود، ثبت نموده ، رهبر واجب الاطاعه ، و کسى که باید جهت آموختن امور دین و مسائل شرع به او مراجعه نمود، امام هادى (علیه السلام ) است .
ب) لزوم عرضه عقائد دینى به یک امام و یا کارشناس اسلامى ، به قدرى ضرورت دارد، که حتى براى رسیدن باین هدف ، لازم امت از مدینه به سامرا نیز مسافرت نمود.
ج) امتحان نسبت به مسائل اسلامى ، جهت اطمینان از صحیح بودن آن ، به قدرى مورد توجه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) قرار داشته ، که در وضعیتى که حکام ظلم امام هادى را از مدینه به سامرا تبعید کرده بودند و آن حضرت تحت نظر بود، و ملاقات با وى طبعا، با احساس خطر همراه بود، وى تهدید و خطر را به جان خرید، و براى این که خداى ناکرده ، عقائد دینى اش معیوب نباشد، آنرا بنظر کارشناس دین رسانید، و این مراحل ، باید براى همه ما درس زندگى قرار گیرد.
بنابراین ، حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) در این ارائه و عرضه دین ، به همه اصول دین و مذهب ، که عبارت است از: توحید، و نبوت و معاد، و عدل و امامت ، به اضافه همه فروع این اصول ، که شامل صفات خداوند، و خصوصیات نبوت و معراج و امامت ، و مسائل مربوط به معاد که ، سؤ ال قبر، بهشت ، دوزخ ، صراط و میزان مى شود، اقرار و اعتراف نموده است ، چنانکه در باب احکام علمى اسلام هم ، نماز، روزه ، زکات ، حج ، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر را مورد توجه قرار داده است .
روى این حساب ، علل و عواملى که ، شخصیت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) را در قله بلندى از شرافت و عظمت قرار داده است ، عبارت بود از: ذریه اهل بیت پیغمبر بودن ، اخلاص و صداقت در گفتار و عمل داشتن ، سطح علمى و بیان اخبار و احادیث دینى ، پناهدهى و حمایت از محرومان ، مقام وکالت و نمایندگى امام هادى (علیه السلام )، مبارزه با ظلم و ستم ، کرامت و حاجت دردمندان را دادن ، و عرضه و ارائه دین خود، به پیشگاه امام معصوم .
بدین جهت آن حضرت ، غیر از داشتن ریشه و پایه عظمت و شخصیت ، خود نیز براى رشد و تکامل ، زحمات فراوانى تحمل نموده ، تا باین مقام و عظمت دست یافته است ، و چنین روشى مى تواند براى همه ما درس زندگى دینى و دریافت تربیت و تکامل انسانى ، قرار گیرد.
فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی
در مورد فضیلت زیارت ، امامزاده واجب التعظیم و سیدالکریم ، عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) دو حدیث وارد شده ، که به منظور توجه بیشتر به زیارت آن بزرگوار، و درک فضیلت و معنویت بهتر از آستان نورانى آن سید جلیل القدر، آن احادیث را مورد بررسى و مطالعه قرار مى دهیم :
۱- من زار قبره ، وجبت له الجنه
در بیانى که مرحوم محدث قمى از امام معصوم روایت مى کند، پاداش زیارت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) را بهشت معین فرموده.
۲- مردى از شهر رى مى گوید: در سامرا به حضور امام هادى (علیه السلام ) رسیدم ، آن بزرگوار از من سؤ ال کرد، کجا بودى ؟ پاسخ دادم : زرت الحسین بن على علیه السلام .
من بزیارت حسین بن على (علیه السلام ) رفته بودم ، و اکنون از کربلا میآیم . فقال : اما انک لوزرت قبر عبدالعظیم عندکم ، لکنت کمن زار الحسین علیه السلام.
آن حضرت فرمود: توجه داشته باش ، اگر قبر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) را که نزد شماست زیارت کرده بودى ، مثل این بود که بزیارت قبر حسین بن على (علیه السلام ) رفته باشى !
بنابراین ، بدلیل بیان امام دهم ، پاداش زیارت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) با فضیلت زیارت سیدالشهداء (علیه السلام ) مساوى مى باشد.
چگونه ممکن است ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی با زیارت سیدالشهدا مساوی باشد؟!
آنوقت ممکن است ، بخاطر مقایسه زیارت آن بزرگوار با زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) این مطلب مطرح شود، که : زیارت حضرت عبدالعظیمى که ، اولا نسب او با چهار واسطه به امام مجتبى (علیه السلام ) میرسد، و ثانیا مبارزه و فضیلت شهادتى نداشته است ، با زیارت حضرت حسینى که اولا خود امام معصوم است ، و نیز فرزند على (علیه السلام ) و فاطمه (علیه السلام ) مى باشد، و ثانیا در راه خدا آنهمه مصیبتها و رنجها کشیده ، و بفیض بزرگ شهادت رسیده ، چگونه ممکن است ، با هم مساوى و هم سنگ باشد؟!
براى توضیح این معنى ، دو مطلب پراهمیت را، مورد دقت قرار مى دهیم :
الف : اعتبار سند حدیث
این حدیث از نظر سند و مدرک معتبر است ، و بسیارى از عالمان آگاه و حدیث شناس ، و مورخ و فقیه ، آنرا در کتابهاى متین و ارزشمند خود آورده اند، که از باب نمونه ، تعدادى از کتابها و نویسندگان آنرا، مورد توجه قرار مى دهیم :
۱- محمد بن قولویه قمى ، در کتاب کامل الزیارات ص ۳۲۴٫
۲- شیخ صدوق ، در کتاب ثواب الاعمال ص ۱۲۴٫
۳- حاج میرزا حسین نورى ، در کتاب مستدرک الوسائل ج ۳، ص ۶۱۴ و ۶۶۹٫
۴- حاج شیخ عباس قمى در کتاب سفینه البحار ج ۲، ص ۱۲۱٫
۵- حاج شیخ عباس قمى در کتاب مفاتیح الجنان ص ۶۵۶٫
۶- حاج شیخ عباس قمى در کتاب منتهى الامال ج ۱، ص ۱۷۹٫
۷- محمد بن على اردبیلى در کتاب جامع الرواه ج ۱، ص ۴۶۰٫
۸- شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه ج: ۱۴ ص: ۵۷۵
در کتابهاى دیگر زیارتى و حدیثى شیعه نیز این حدیث آمده است ، و علماى بزرگ حدیث و رجال ، همگان این حدیث را از لحاظ سند و مدرک معتبر و موثق دانسته اند، و موضوع حدیث از لحاظ مدرک خدشه بردار نیست .
ب : دلالت و مفهوم حدیث
از لحاظ دلالت و مفهوم نیز، جهت تبیین معنى این حدیث ، مناسب است که این جهات را مورد، دقت قرار دهیم :
۱- موضوع مبارزه و هجرت
براى ارزش مبارزه و جهاد و فداکارى و شهادت حضرت ابى عبدالله علیه الصلاه و السلام ، هرگز نمیتوان اندازه اى قرار داد، و عمل آن بزرگوار را با اعمال دیگران مقایسه نمود: زیرا: الاسلام ، نبوى الحدوث و حسینى البقاء.
یعنى ، اسلام بوسیله پیامبر بوجود آمد، و سبب بقاء و استمرار آن ، حسین بن على (علیه السلام ) بوده ، و این معنى هم براستى یک واقعیت اجتناب ناپذیر است .
اما حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) هم آنگونه نیست که ، مبارزه و جهادى نکرده ، و در راه اسلام ، صدمات و مشقتهائى تحمل ننموده باشد، آن بزرگوار هم ، بخش زیادى از عمر خود را، در راه مبارزه و ستیز با حکام جور گذرانده ، و تحت تعقیب بوده ، و درگیرى و آوارگى داشته ، و نیز قیام و هجرت نموده است ، و میتواند، مشمول آیه : و من یخرج من بیته مهاجرا الى الله قرار گیرد، و زیارت او، داراى ارزش و فضیلت زیادى باشد.
۲- اطاعت و ولایت اهل بیت (علیه السلام)
اگر چه نسب عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) با چهار واسطه به امام حسن مجتبى می رسد، و به اصطلاح وى امامزاده است ، اما نباید فراموش کرد که ، وى امامزاده بزرگوارى است ، که بخاطر خلوص و اطاعت ، به مقامى می رسد که ، امام هادى (علیه السلام ) می فرماید: انت ولینا حقا.
روى این حساب ، او ولى ، ولى الله مى گردد، و در مورد دیگر، آن حضرت بخاطر مقام علمى و بیان حدیث و نشر فرهنگ تشیع ، براى عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) سلام می رساند، و از شخصیت او تجلیل بعمل مى آورد.
۳- بیان عظمت و تقویت عقیده
جهت دیگرى را که در تبیین این حدیث می توان مورد توجه قرار داد این است که ، ممکن است ، امام هادى (علیه السلام ) نسبت بآن مردمی که از شهر رى به زیارت حسین بن على (علیه السلام ) مشرف شده ، نظر خاصى داشته ، و به اصطلاح حدیث ناظر به مورد خاصى صدور یافته است ، یعنى ممکن بوده آن مرد مقام حضرت عبدالعظیم را مورد توجه قرار نمی داده ، و نسبت بآن بزرگوار بى اعتنا و یا کم توجه بوده است ، و امام هادى (علیه السلام ) خواسته است از این راه ، از مقام والاى سیدالکریم ، تجلیل کرده ، و اعتقاد آن مرد را تقویت نموده باشد و بدین لحاظ چنین مطلبى را درباره زیارت وى ، براى آن مرد، ابراز داشته است !
علامه عالیقدر، مرحوم شیخ عبدالحسین امینى ، نویسنده کتاب کم نظیر الغدیر در پاورقى کتاب کامل الزیارات می نویسد: این حدیث به خصوصیت آن راوى و آن مرد زیارت کننده ، توجه خاصى دارد، و معلوم مى شود، که آن شخص نسبت به مقام حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) بى اعتنا بوده و از خود نسبت به آن حضرت رغبتى نشان نمی داده ، و از مقام و شخصیت والاى آن بزرگوار، بى اطلاع بوده است و حضرت هادى (علیه السلام ) هم خواسته است ، بدین وسیله ، عظمت عبدالعظیم را مورد تجلیل قرار داده و معرفت آن مرد را تقویت نموده باشد.
۴- شرائط خاص زمان و مکان
ممکن است شرائط خاص زمانى و مکانى ، سبب گردیده باشد، که امام هادى (علیه السلام ) فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم را مانند فضیلت زیارت سیدالشهداء (علیه السلام ) محسوب داشته ، و این درک فضیلت را مخصوص آن زمان قرار داده است .
زیرا متوکل عباسى ، و برخى دیگر از حکام جور، پس از تخریب بارگاه حضرت حسین (علیه السلام ) براى جلوگیرى از زیارت آن بزرگوار، ماءموران دژخیم و جلادى را، به مراقبت و نگهبانى گماشته بودند، که به صغیر و کبیر رحم نمى کردند، و جان افراد در خطر کشته شدن قرار می گرفت ، و حتى زائرین زیادى را، بی رحمانه بخاک و خون کشیده بودند. آنگاه حضرت هادى (علیه السلام ) خواسته است ، با بیان عظمت و فضیلت زیارت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام ) بدین وسیله ، جان افراد را از مرگ و خطر حفظ کرده باشد.
۵- تشکیل پایگاه و مرکز تبلیغ
مسئله لزوم پایگاه سازى و تشکیل مراکز تجمع نیروها و اجتماعات ، موضوعى است ، که بطور کلى از اخبار و احادیث بدست مى آید، روشن مى شود که ائمه اطهار دوست می داشتند، شیعیان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاکره کنند، و براى حفظ کیان تشیع و نشر معارف و گسترش مکتب ، فعالیت هاى دینى و تبلیغى و اجتماعى داشته باشند.
براى این مطلب هم ، دلائل و شواهد فراوانى وجود دارد، که برخى از آن را مورد مطالعه و دقت قرار مى دهیم :
الف : خثیمه مى گوید براى خداحافظى به حضور امام باقر (علیه السلام ) رفتم ، آن بزرگوار براى شیعیان سلام رسانید، و سفارش کرد، آنان تقوى پیشه باشند، توانگران از نیازمندان حمایت نمایند، در اجتماعات هم شرکت کنند و با یکدیگر ملاقات و مذاکره برقرار سازند، سپس فرمود:
و ان لقیا بعضهم بعضا حیاه لامرنا، رحم الله عبدا احیا امرنا
اگر شیعیان ما با هم ملاقات و دیدار داشته باشند، این کار سبب احیاى راه ما مى شود، خدا رحمت کند بنده اى را که راه و هدفهاى ما را زنده بدارد.
ب : وقتى امام زین العابدین (علیه السلام ) کنار قتلگاه شهیدان کربلا، منقلب و ناراحت مى¬شود، حضرت زینب (علیه السلام ) او را دلدارى می دهد، که وضع آن جسدهاى مطهر این طور نمى ماند!
و ینصبون لهذا الطف علما لقبر ابیک سیدالشهداء، لایدرس اثره و لایعفو رسمه على کرور الایام
فرزند برادرم ! از اینکه وضع بدن هاى این شهداء و آثار آنان را اینگونه مى بینى ، ناراحت نباش ، در سرزمین کربلا، براى قبر پدر بزرگوار تو، علامت و مرکزى بوجود می آید، که آثار آن هرگز محو و نابود نمى گردد، بلکه با مرور ایام آثار آن زنده تر و پاینده مى شود!
ج: على بن مهزیار مى گوید: از امام جواد (علیه السلام ) سؤ ال کردم ، اى امام بزرگوار، قربانت گردم ، آیا فضیلت زیارت پدر شما امام رضا (علیه السلام ) بیشتر است یا فضیلت زیارت امام حسین (علیه السلام )؟
آن حضرت فرمود:زیاره ابى افضل ، و ذلک ان ابا عبدالله یزوره کل الناس و ابى لایزوره الا الخواص من الشیعه
زیارت پدرم داراى فضیلت بالاتر است ، و علت آنهم اینست که اباعبدالله (علیه السلام ) را همه مردم زیارت می کنند، اما زیارت پدرم را فقط عده خاصى از شیعه انجام میدهند.
علامه امینى در تفسیر و تبیین این حدیث می نویسد: در متن حدیث دلیل مستحب بودن و بالاتر بودن زیارت امام رضا (علیه السلام ) روشن است و منظور این نیست که بطور مطلق زیارت امام رضا (علیه السلام ) بر زیارت امام حسین (علیه السلام ) برترى دارد، بلکه این روایت ناظر به زمان خاصى است که ، زیارت کنندگان قبر امام رضا (علیه السلام ) کم بوده اند و به خاطر دورى راه و موانع دیگر (که آنروز در شهرهاى حجاز و سایر جاها نسبت به شیعیان حاکم بوده ) نسبت به آن علاقه نشان نمى دادند!
بنابراین ، از اینکه امام باقر (علیه السلام ) ملاقات افراد و تشکیل اجتماع را دوست مى دارد، و بدان توصیه مى کند، حضرت زینب امام سجاد (علیه السلام ) را دلدارى و نوید می دهد که ، مزار حسین (علیه السلام ) مرکز ولایت و تجمع پیروان آن حضرت مى شود، و امام جواد (علیه السلام ) براى زیاد شدن زائرین قبر امام رضا (علیه السلام ) فضیلت برتر معرفى مى کند، به این نتیجه میتوان رسید که ، پیشوایان اسلام ، تاءسیس مراکز جدید و پایگاه هاى زیارت و اجتماعات را، به منظور احیاى آثار امامت و ولایت دوست مى داشته اند و براى آن تشویق و تأکید مى نمودند.
روى این حساب ، بیان امام هادى (علیه السلام ) که ، فرموده : اگر کسى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) را در شهر رى زیارت کند مثل این است که ، حسین (علیه السلام ) را در کربلا زیارت نموده ، شاید یک جهت عمده آن این باشد که آن حضرت می خواسته است با این گونه تحریک ها و تشویق ها، براى معرفى اهل بیت (علیه السلام ) و نشر معارف خاندان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) پایگاه عبادت و زیارت ، و بالاخره ، مرکز تبلیغ و ارشاد و مبارزه و سازندگى جدیدى بوجود آورده باشد.
خاصه اینکه در عصر امام جواد و امام هادى (علیه السلام ) بارگاه امام حسین (علیه السلام ) مورد توجه شیعیان واقع شده بود و با وجود فشارها و مخالفتهاى دشمن ، هر طورى شده بود، آنان به زیارت آن بزرگوار مشرف می شدند، اما شهر رى و مزار عبدالعظیم (علیه السلام ) بر خلاف قبر امام حسین (علیه السلام ) که در مرکز بلاد اسلامى مانند: مکه مدینه و نجف واقع شده بود، آنروز زائر کمترى داشت !
اضافه بر این ، آنطور که از بیان امام هادى (علیه السلام ) نسبت به آن مردى که کربلا رفته بود، استفاده مى شود، وى و شاید دیگران هم ، به مقام بلند حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) آن معرفت لازمى را که مى بایست داشته باشد، نداشته اند، بدین لحاظ امام هادى (علیه السلام ) خواسته است اولا، شخصیت آن بزرگوار را معرفى کرده ، ثانیا، عقیده آن راوى را تقویت نموده و ثالثا، با تشویق جهت توجه و تشکیل مرکز جدید تبلیغى و مبارزاتى ، ارشاد مفیدى نموده باشد، بدین خاطر، زیارت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) را با زیارت حضرت حسین (علیه السلام ) مساوى دانسته ، و ضرورى شناخته است !